«تا آمدن احمد» عنوان فیلمی به کارگردانی صادق دقیقی است که می خواهد داستانی دفاع مقدسی را روایت کند، اما این فیلم به اندازهای ضعیف است که بعد از دین آن از خود پرسیدم، چرا باید چنین کاری ساخته شود و اجازه نمایش هم پیدا کند تا به واسطه چنین فیلمی، ذهنیت تماشاگران سینما نسبت به فیلم های ارزشی تغییر کند. نکته دیگر اینکه سینمای دفاع مقدس به اندازه کافی در مهجوریت به سر می برد، پس نیاز نیست چنین فیلم هایی به محدودیت های آن بیفزایند.
درباره این فیلم نمی خواهیم نقد بنویسم، چون اصولا قابلیت نقد شدن را هم ندارد، اما تنها به چند ضعف بارز اشاره می کنم. ابتدا اینکه در زمینه فیلمنامه به شدت ضعیف است، می توان گفت که حتی یک خط شخصیت پردازی ندارد. دوم اینکه به هیچ وجه انتخاب بازیگران شکلی آبرومند ندارد، حتی می توان گفت؛ در بسیاری از مواقع، بازیگران حرفه ای این کار هم به واسطه هدایت نادرست به اندازه بازیگران تازه نمود و بروز پیدا میکنند.
درباره گویش این فیلم هم بهتر است چیزی نگویم، چون نوع بیان افسر اسدی و مهدی فقیه به اندازه ای بد ادا می شود که احتیاجی نیست تا جنوبی باشید و متوجه ضعف بیان فیلم شوید! درباره ضعف دیگر فیلم می توان به استفاده ناشیانه از جلوه های کامپیوتری اشاره کرد. این سوال را به ذهن ببینده می اندزد، مگر کارگردان، فیلم را قبل از تدوین و یا بعد از آن ندیده است تا به نوعی این برداشت های غیر واقعی را در کار نگنجاند!!!
ضعف های آشکاری که در فیلم های دفاع مقدسی جشنواره به چشم می خورد، این افسوس را به وجود می آورد که چرا کارهای ارزشی ما با وجود داشتن پیام های اخلاقی، در بحث ساختار باید تا این اندازه ضعیف باشند. در عوض فیلم هایی که در آن بسیاری از ارزش های دینی و ملی به سخره گرفته شده اند به شکلی کاملا حرفه ای و آبرومند روی پرده ظاهر می شوند؟! گواه بارز این دست فیلم ها «عصر یخبندان» و «رخ دیوانه» هستند. این دو فیلم در بحث کارگردانی و ساختار کاملا خوب پرداخت شده اند، حتی بازیگرانی که برای کار برگزیده شده اند، هر کدام به بهترین شکل در نقش آفرینی خود موفق بوده اند، اما همین امتیازات را در کنار فیلم هایی چون «تگرگ و آفتاب» و «تا آمدن احمد» که دو فیلم دفاع مقدسی هستند بگذارید، تا متوجه ضعف آشکار این فیلم ها شویم.
در بخش دیگری از این یاداشت به فیلم «یک دختر» اشاره می کنیم. در این فیلم که با استقبال بخشی از منتقدان مواجه شد، بعضی از ارزش های دینی و عرفی زیر پا گذاشته شده، اما روایت داستان، کارگردانی و بازیگری نمره مطلوبی گرفته. و البته این امتیازات است که زنگ خطر را به صدا در می آورد، چون اگر این دست فیلم ها (ضد ارزشی) بیانی ضعیف داشته باشند، تماشاگر آن را نخواهد پذیرفت، اما اگر شکل بیانی خوب باشد، ناخودآگاه شاهد تاثیرگذاری این کارهای مخرب خواهیم بود.
داستان این فیلم سعی دارد به نوعی آدم های مذهبی را آدم هایی بسته و بد خلق تصویر کند، در عوض افرادی که به قواعد و اصول اخلاقی پایبند نیستند را انسانهای روشنفکر جا دهد. این اتفاق نیز تنها در این کار خلاصه نمی شود، بلکه کلیت کارها را در بر می گیرد. در فیلم های این دوره، کج اندیشی دیگری نیز وجود دارد که باید با دقت به آن نگریست. آن نیز این است که در بیشتر فیلم های این دوره، مناسبات محرم یا نامحرم در فیلم ها نادیده گرفته می شود. یعنی یک زن و مردی که نسبت به هم محرم نیستند، یک دیگر را با اسم کوچک صدا می کنند و بدون همسرانشان همدیگر را می بینند. این اتفاق به هیچ وجه در فرهنگ دینی و ملی ما پذیرفتنی نیست.
موضوع دیگری که در این یاداشت بباید به آن اشاره کرد. برگزاری نشست های فیلم ها بعد از پایان نمایش آثار است. در این جلسات خانم هایی که در مراسم حضور پیدا می کنند مطمئناً فراموش کرده اند که در جشنواره فجر حضور پیدا کرده اند و اینجا جشنواره کن و برلین نیست که بخواهند با بیشترین آرایش بر روی صحنه حاضر شوند. نکته تاسف آور اینجاست که هیچ بخشی در سازمان، سینمایی وجود ندارد بخواهد به این پوشش ها، نقدی وارد کند، چراکه امر به معروف و نهی از منکر در سازمان سینمایی مرده است.
در پایان باید گفت روز پنجم، ششم جشنواره فجر پشت سر گذاشته شد، ولی باز هم یک فیلم به نمایش در نیامد که هم مضمون دینی آن فاخر باشد، هم اینکه در بحث ساختار، ظاهری آبرومند داشته باشد. این مسئله نیز برای سینمای ملی و انقلابی ما فاجعهای بزرگ به حساب میآید.